Tuesday, December 30, 2003

واقعا کی؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
امروز چهارمین روزیه که از فاجعة زلزلة بم میگذره و هر روز شاهد اون هستیم که تعدا زیادی
از هموطنانمون رو به خاک می سپارن و هر روز مقدار زیادی عکس می بینیم که تو اون اجساد
مردمی بی گناه که در زیر آوارها خاک قرار دارن نقش بسته اند و این نشون میده که چقدرپایه
واساس این شهر پوچ بوده که این نه تنها برای بم بلکه برای شهر های دیگه هم صادقه و اما
چیزی که هست و چیزی که نظر منو به خودم جلب کرد و قابل توجه ، کمک های مردم به
بازماندگان و مجروحان این قضیه هستش ، اما
آیا کسی هست که بپرسه که دولت محترم جمهوری اسلامی و مقامات عالیرتبة جمهوری اسلامی
چرا برای باسازی شهرهای که از خونه های کاهگلی ساخته شدن که بیشتر شهرهای بزرگ و
کوچک ما از این ساختار برخورداران پس چرا کاری نکردن ، کجای دنیا ساختمانها و بناهای
گلی وجود داره که مردم هم در آن زندگی کنند ، پس چرا کسی سوائل نمی کنه که شما برای این
مملکت در طی 20 سال و اندی چی کار کردید ، پس چرا کسی نمی پرسه چرا مردم ایران باید
در خانه های گلی وبا طاقهای چوبی زندگی کنند و هم دارای نفت و ذخایری باشند که با یک روز
فروش اونها بشه تمام خونه های یک شهر بزرگ رو باسازی کرد.
و اینجاست که انسان فکر میکنه که چرا باید ایرانی شاهد اینگونه وقایعی باشه و در حالی که
ژاپنی هم از زلزلة 7 ریشتری تو خونشون راحت بشینن واز منظرة زلزله فیلم برداری کنه و
اینجاست که این میشه که وقتی حضرات آیات خامنه ای برای دیدار به شهر بم میرن مجبور
میشن که زود بزنن به چاک تا مگه از خشم مردم در آمان باشن و اینجاست که ایرانی یک سوائل
در پیش روی خود دارد و آن زمانی به ذهن مردم رخ می کند که می بیند وسایل و کمکهای مردم
را در بازار سیاهی بفروش می رسد تا جیب رفسنجانی و حسابهای خامنهای از پول پر شود و
اینجاست که ایرانی از خود میپرسد که واقعا کی
"جیب شما پر خواهد شد تا دست از سر این مملکت بردارید"
واقعا کی؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟




........................................................................................

Monday, December 29, 2003

به آخرین خبرها مربوط به زلزلة بم رو از اینجا می تونید بگیرید .
با تشکر از وبلاگ آیات شیطانی



اگه اینا دانشجو هستن ، پس ما چی هستیم.
همیشه وقتی چیزی میشد که نباید دانشجو یک دانشگاه دولتی اون کارو بکنه ، یا وقتی من دیر به سر کلاس می رفتم ، استاد یا کسی که تو دانشگاه منسبی داشت بهمون با کنایه می گفت مگه اینجا دانشگاه آزاد"شبستر" که شما تو اون هر کاری که دلتون می خواد می کنید ، یه چیزای از دوستانم که در دانشگاههای آزاد تحصیل می کردن و یا تو خود دانشگاه شبستر بودن شنیده بودم که شبستر محلی دنج برای انجام دادن انواع واقسامی از کارهایه که حتی خوابش هم نمی تونی ببینی که اون کارهارو انجام بدی و در واقع مثالی هم که می زدن این بود که مثلا اون دختری که هر روز تو بهترین محلة شهر می پلکه تو دانشگاه شبستر درس می خونه یا اون پسری که هر روز کارش ویراژ دادن با ماشین مدل بالاشه ، تو دانشگاه شبستره و یا بهتر بگم از هر بچه سوسول یا لات و لوتی که (به استثناء" پری"من)که می تونستی با لبخند بپرسی که تو هم دانشجوی تا دلش نشکنه ، می شنیدی که با غرور بهت می گفت: که آره من هم دانشجوام واگه ازش می پرسیدی که کجا دانشجوی می گفت :من تو شبستر دانشجوام و این بود که شاخ در می آوردی که تو هم دانشجوی و اون هم در حالی که فرق بین تو واون اینه که تو هر وقت ، وقت می کردی که تو جاهای شیک شهر بگردی این فردو می دیدی که در حال متراژ کردن اون محله و در حالی که تو هم شبانه روز درس می خوندی که آخرش دانشگاه قبول شی .
اگه به اینا بسنده شه که خیلی خوبه ولی جریان به اینجا ختم نمییشه ، ما تو دانشگاه تبریز اگه با همکلاسیا دختر خودمون حتی سلام علیکم هم بکنیم ما رو زود به شورای انظباتی میکشونن و زود پرونده مونو می دن دستمون تا با اونا تو خونه برای خودمون و مادر پدرمون قایق و هواپیما بسازیم ، اگه به دانشجوهای شبستر نگاهی بکنی می بینی که همشون یه موبایل و یه تیپی دارن که خارجیا(به عنوان متولیان این نوع لباس و تیپ) معمولا با اون تیپ ها بیشتر میرن به خوشی کردن ویا بهتر بگم اون لباسها و اون ادا اطفالارو میتونین شما فقط در کارناوالها ببینن که اگه این لباسها رو با لباس ها و طرز رفتار بچه های ما تو دانشگاه تبریز مقایسه کنی به نتیجه ای که میرسی اینه که اونها اصلا به تیپ و قیافهای نمیرسن و شاید به تیپشون هم دانشجو بودن هم نیاد ولی در واقع دانشجوهای واقعی اینها هستن که مجبور به تحمل این وضعیت هستن ، چون اگه یکم از اون لباسهای که تو دانشگاه شبستر پوشیده میشه تو دانشگاه ما پوشیده بشه تنها راهی که پیش روی دانشجوها قرار میگیره اینه که با پروندشون تو خونه بازی کنن ، مثلا منی که بیشتر از کلاه و ریش بهره میگیرم از متلکهای همچون"آقا پسر اینجا لوسانجلسه یا دانشگاه شبستر" ، "آقا با این تیپ کجا تشرف می کنن" ، "آقا پسر مثل اینکه می خواستن برن کاباره راهو اشتباهی اومدن" ، "آقا، مینی بوسهای دانشگاه شبستر یکم پاینتره" رو از ماموران حراست دانشگاه بشنوی که بارت میکنن و این در حالیه که حتی نمی تونی به اونها توهم بگی و می تونی در این حال از خودت آروم بپرسی که اونها هم دانشجواند و ما هم؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
اون روز از "پری"(که پری خانوم من مثتثنی از این دانشجوهاست) شنیدم که یک عده از بچه های اون دانشگاه یعنی شبستر به خاطر دوستی یه پسر و دختر یه مینی بوس گرفتند(لازم به توضیه که چون شهر شبستر از شهر تبریز یک ساعت فاصله داره ، و چون بیشتر دانشجو های شبستر از تبریز می رن ، در کنار دانشگاه دولتی تبریز مینی بوسهای وجود داره که بچه ها رو تا دانشگاه شبستر میبره) که توش یه پارتی برگذار کنند و توش برقصند و شادی کنند!!!!!!!
چیزی که می خوام بگم اینه که شاید شما به من ایراد بگیرین که خوب تو هم اگه دوست داشتی میتونستی شبستر قبولشی و یا به من تهمت بزنید که تو یک مذهبی هستی که از خوش بودن اون دانشجوها کونت(با عرض پوزش) میسوزه ، ولی میخوام بگم که قضیه اصلا اینها نیست، بلکه چیزی که باعث شد که این چیزارو بنویسم اینه که دانشجوهای دانشگاه های دولتی اصلا نیازی به پوشیدن لباسهای اونچنانی و درآوردن اون ادا و اطفالهای که دانشجوهای دانشگاه آزاد می کنن رو ندارن چون ما مثل دانشجوهای دانشگاه آزاد نیازی به ثابت کردن دانشجو بودنمون به مردم نداریم، چون ما نیازی به اینکه که با تیپ و قیافه باهوش بودن و دانشجو بودن خودمونو ثابت کنیم نداریم ، چون ما دانشجویان دانشگاه دولتی با مغز خودمون و با فکر و قبول شدن تو دانشگاه دولتی یا همون سراسری ثابت کردیم که تو این جامعه تنها یک دانشجو وجود داره و اون هم ما هستیم که داریم تو دانشگاه سراسری درس میخونیم ،اگه خوب توجه کرده باشین تو قضایای که تو دانشگاهها می افته متوجه میشین که دانشجویان دانشگاههای دولتی تنها کسانی هستین که در مسائل و قضایای جامعه (18 تیر و 10 خرداد)دخالت میکنن و تو این راه هم استمرار می ورزن
که ثابت کنن که دانشجو تنها کسانی هستن که از حق مردمی دفاع می کنن که تو جامعه وجود دارن و دارن با زجر نفس می کشن و تو این راه دانشجویان دانشگاههای دولتی که از بطن این جامعه بر آمدن در این راه هستن و مثل دانشجویان دانشگاههای آزاد که از ذات مردمی بر آمدن که تو رفاه هستن و یا بهتر بگم که از خانواده های هستن که براشون فقط رفتن بچه هاشون به دانشگاه مهمه و برای اینکه این کار بوسیلة بچه ها شون رخ بده ، انواع اقسام وسایل از قبیل موبایل و ماشین برای بچه های سوسولشون میگیرن تا فقط افتخار کنن که بچة ما هم دانشجو هست،اگه به من می گید که اینجوری نیست و پس به شما می گم که کجا شما دید که دانشجویان دانشگاههای آزاد اعتصابی یا کاری بکنن که به نفع جامعه یا مردم باشه، مثل کاری که بچه های دانشگاه تبریز در حمایت از بچه های دانشگاه تهران در 18 تیر کردن، واقعا از خودتون بپرسید که کی این کار صورت گرفته ؟؟؟؟
و برای این من یک پاسخ دارم و اون اینه که رفسنجانی کاری کرد که هر کی 2 ، 2تا بلد باشه بتونه بره تو دانشگاه و تو دانشگاه سر بچه های مردم رو به "دوست پسر و دختر یابی" گرم کنه تا این مملکت رو راحت تربچاپه و بیشتر پول نفت و غیره رو تو جیبش کنه و تو ته دلش بخنده که به این می گن دانشجو ؟؟؟؟؟!!!!
و در آخر می گم که من به دانشجو بودنم در دانشگاه دولتی و الا خصوص تو دانشگاه تبریز افتخار می کنم که در بین جوانانی هستم که می دونن هستن و افتخار می کنم که من در بین زنان و مردانی هستم که عقلا قدرت بیان دارن و می تونن افکاراتشون رو بیان کنند و قدرت اینو دارن که رئیس جمهور آمریکا رو مجبور کنن که از کارهاشون حمایت کنه و من افتخار می کنم که در کنار زنان بزرگی همچون شادروان"فهیمه کاهیدانی" بودم که جونشون رو در راه آزاد کردن این مملکت از دست دادن و من افتخار می کنم که وقتی از در دانشگاه تبریز وارد میشم دختر و پسرهای رو میبینم که بدون هیچ لباس اونچنانی و ادا اطفال اونچنانی خودشون رو به نحو احسنت ثابت کردن که وجود دارن و دارن زندگی میکنن و هیچ وقت یک مینی بوس نمی گیرن که توش از کارهای در بیان که در هیچ جای دنیا دانشجو از این کارها در نمی یان که خودشون رو ثابت کنن و باز افتخار میکنم که تو دانشگاه تبریز که راه میرم احساس میکنم که "واقعا یک دانشجو هستم " و افتخار می کنم که در بین جوانای هستم که چیزی به نام "آرمان" دارن که فکر نکنم که هیچ دانشجو شبستر یا دانشجو دانشگاه آزاد دیگر شهرها معنی این رو بدونن چون
"رفسنجانی" میدونه که چه بچه های رو زیر قبای خودش پرورش میده.
در آخر باید خاطر نشان کنم که قصدم به هیچ وجه توهین به دانشجویان دانشگاه آزاد نیست بلکه قصدم اینست که بگویم دانشجو دارای مقام بالای است که نیازی نیست که خودش را با کارهای کوچک ثابت کند.






........................................................................................

Sunday, December 28, 2003

آخرین اخبار مربوط به زلزلة بم اینجا



مردمی که می میرند و می میرند، کودکی از آن گوشه در پی مادرش می گیرد ، می داند مرگ جدای برایش خواهد آوردودخترک در پی عروسک خاک را به این سو و آن سو می کند شاید در زیر آوار عروسکی یابد ولی دستی بی جان می یابدو اینست که طبیعت نیز بر ما رحمی ندارد ، چون ما از خود بیزاریم و این را طبیعت خوب می داند.
حساب شيرين عبادی برای کمک به زلزله زدگان: 8080، بانک صادرات، ميدان اسدآبادی، تهران




........................................................................................

Home