Saturday, November 29, 2003

این تبریک گفتن داره ، والله..
اگه این آنفولانزا بذاره یه چیزای می نویسم ولی چیزی که می خوام بنویسم اینه که رتبة ما ایرانیا از استفاده از اینترنت تو دنیا رتبة ناقابل 78 تو دنیاست که با کشورهای چون بورکینو فاسو و سودان برابری می کنه ، حالا شما هی بنویسید که تعداد وبلاگهای فارسی زیاد شده و هی این وزیر مخابرات خاتمی هی آگهی بده که داریم موبایل میدیم اون هم به 440000 تومن ناقابل؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
و آخر اینکه به درک واصل شدن این آیت خلخالی رو هم به تمام مردم ایران تبریک می گم ، البته نباید از کارهای که واسة این مملکت کرده هم گذشت ، مثلا حکم اعدام مرد بزرگی چون هویدا که این آیت الله فرمانش رو دادن، انشالله قرین عذاب خداوندی شوند و از برکات آتیش جهنم هم فیض لازمه را ببرند(به قول ننه : دم زمستون ننه)
و در آخر امان از این آنفولانزااااااااااااااااااااااااا!!!!!!




........................................................................................

Friday, November 28, 2003

........................................................................................

Thursday, November 27, 2003

من هستم ، شما هم باشین
اول اینکه از تمام کسانی که بهم ایمیل زدن و یکساله شدن وبلاگم رو به من تبریک گفتن ، تشکر می کنم و بهشون قول میدم که حتما به تمام ایمیل ها پاسخ میدم(البته سر فرصت)اگر چه ممکنه یکمی دیر شه، ولی حتما به ایمیل ها جواب میدم ، دوم اینکه باور کنید که سرم اونقدر شلوغه که اصلا نمی تونم وبلاگم رو هر روز آپدیت کنم ولی سعی می کنم که هر روز یه مطلبی بنویسم تا شما ها راضی باشین(اگر چه میدونم راضی کردن شما همچین هم آسون نیست) ولی چاره چیه جز مدارا کردن با من ، واما اصل مطلب...
راستش او کسای که وقت می کنن و به این وبلاگ دروپیت من یه نگاهی می کنن و هر از گاهی هم مطالب وب من رو می خونن میدونن که من از اونای نیستم که از کنار مسائل مملکتم به راحتی بگذرم و به قول ننه ام " چراغ راهنمای سمت راست رو بزنم و بپیچم به سمت چپ"و بی خیال از کنار بدبختیای که به سر ما میاد بگذرم و چیزی ننویسم و سرمو بکنم زیر خاک و به خودم بگم که "شتر دیدی ، ندیدی" و تو وبلاگم از چرندیاتی بنویسم که این روزا خیلی از بچه های وبلاگ نویس می نویسن و این مثل سرطان به جون وبلاگها افتاده و به نظر من به جز یکی دوتا وبلاگ فارسی که توش از مسائلی می نویسن که واقعا ارزش خوندن داره ، بقیه وبلاگها حتی ارزش نگاه کردن ندارن(البته دور از شماها) که هیچ حتی مطالبی که تو وبلاگها میره نه از لحاظ رساندن مطلب و از لحاظ نوشتاری بیشتر به مطالب بچه گانی میخوره که صرفا به منظور پر کردن وبلاگها به کار میره که این باز به نظر بندة حقیر جز تلف کردن وقت و هزینه چیزی آید نویسندة وبلاگ نمی کنه و فکر نکنم که گردانندگانblogger هم چنین منظوری از به راه انداختن blogger داشته باشن ، و من هم منظورم از به راه انداختن این وبلاگ اینه که من هم هستم و دارم تو جامعه ای که هر روز تو اون خفه گان و جهالت بیشتر میشه ، دارم زندگی می کنم و عقایدی دارم که فکر می کنم که برای مردم مناسب باشه ، دانستنشون و شاید بتونم که یکم ازمسائلی که تو جامعه می افته و داره مملکت مون رو به خرابه تبدیل می کنه ،بگم و داد بزنم که من هستم که دارم تو این جامعه مبارزه می کنم و سرم رو بلند می کنم که ای جماعت ما داریم بر علیه کسانی مبارزه میکنیم که اصلا حالیشون نیست که زندگی یعنی چیه ، و با این امید بود که شروع کردم ، ولی تو میون راه دیدم که تو این راه ، تنها وبلاگ من ویک دوتا وبلاگ دیگه هستن که دارن چیزای ارئه میدن که میشه بهشون گفت که واقعا از این ابزار استفادة مفید می کنند و مطالبی ارئه می کنند که واقعا در جهت کاهش خفقان مردم هست.
و این هم برای آقای "امیر " که برای من ایمیل زده بود و به من گفته بود که "چرا هی دارم سیاسی کار می کنم و تنها وبلاگییم که تو این راه قدم بر میدارم و بهم نوشته بود که چرا دارم وقتم رو برای مردمی تلف می کنم که اصلا این چیزا حالیشون نیست" ، ولی من به امیر می گم که اگه تو این راه هم تنها باشم به این افتخار می کنم که من می تونم سرم رو بلند کنم و بگم که آره من دارم مبارزه می کنم و مثل بقیه نیستم که در مورد سکس و چیزای دیگه، چرندیاتی بار هم می کنند و افتخار می کنم که می تونم مبارزه کنم و تو این راه اگر چه تنها باشم واگر چه الان هم بی امید هستم ولی به این امید می نویسم که "من هستم ، شما هم باشین"، در هر صورت امیر جان باید کاری کرد و من دارم این کارو می کنم .
در آخر از امیر و تمام کسانی که بهم ایمیل زدن و بهم تبریک گفتن تشکر می کنم .




........................................................................................

Tuesday, November 25, 2003

وبلاگ من یک ساله شد
به یاد اولین نوشته ام:
با سلامی که دیگر گرمی گذشته را به یاد نمی آورد(به قول ننه جانم)آغاز میکنم وبلاگم را.
راستش قبل از هر چیز لازم میدانم از ندا خانم به خاطر کمک به زائیدن این وبلاگ تشکر
کنم(به قول ننه جانم اجرش با ملا حسین درخشان).
و از آقای حسین درخشان(به قول ننه جانم فرمانده کل قوا) و مدرسه وبشان کمال تشکر را کنم.
نوشته های ندا خانم در من(به خصوص در ننه جانم)کلان اثر کردو مرا وا داشت تا
از طرف خودم و بابک خرمدین یاداشت های را در قالب های گوناگون در وبلاگم بنویسم.
البته این یاداشت ها اعم از مسئال اجتمای(به قول ننه جانم اجتماع نه"جنگل")سیاسی و
دلتنگیها یم و هر آنچه بدانم دانستن آن برای همه "مفید"است یا به قول ننه جانم شوربا
خواهم نوشت.
باری این نو شته ها بخاطر تلف کردن وقت یا غیره نیست .بلکه این افکار حاصل این
اندشه می باشد که در این کشور فرا موش شده من هم هستم .یا بهتر بگویم:
"اظهار وجود کردن است".
و صد البته میدانم که در این زمانه اظهار زنده بودن سخت است چه برسد به گفتن
فعل"بودن".
البته خواهم نوشت چون دیگر چاره ای باقی نمانده.
به آدرس ایمیل من نظرا تتان را بفرستین.
E-MAIL:babakjordan@hatmail.com




........................................................................................

Home