Sunday, October 12, 2003

و چه زیبا گفت؟؟
گاهی دلت می خواد مثل "د را کولا" بیفتی تو جون یه کسی و تا جونشو ازش نگرفتی ازش دست برنداری ، یا تصورشو کنید که گاهی جلو چشامتو خون می گیره و دلد می خواد که تو دستت یه چاقو داشتی و شکم اونای که عصابتو به هم می ریزنو ، با چاقو بیرون بیاری ، حالا میگید که که چه موقعه های پس بهتون می گم اول اینکه :چون من این روزا سرما خوردم اون هم به خاطر اینکه وقتی از تهران به اون شهری که توش دارم دوران شیرین دانشجوی رو می گذرونم میرفتم، و از اونجای که لباس مناسبی تو تنم نبود و جای شما خالی یه سرمای حسابی میل کردم و چون در مورد خودم و بهداشت بقیه خیلی وسواس به خرج می دم ، از یه ماسکی استفاده می کنم تا اطرافیانم یا کسانی که با اونا ارتباط برقرار می کنم دچار سرما خوردگی نشن و هی جدو ابادمو به درکو، جهنمو ویا از اون فوشا(که بیشتر این روزا ناموسیه) بهشون ندن ، روزگارم سیاه شده چون ایرانی جماعت تو این موقعه هاست که مخشو به کار می ندازه و هی به مخش فشار میاره که بدونه مرض اون طرف ایدزه؟؟؟!!!یا وبا؟؟؟!!و یا گان گاریا؟؟؟!! و یا سله و اگه طرف هم یکمی با تو آشنا باشه اونوقته که فتوا میده که مثلا فلان جد این آدمو من می شناختم که اون هم همون جوری بود و آخرش هم از سل مرد ، این هم فکر کنم که از همون سل گرفته باشه و یا اگه این هم نباشه می بینی که طرف هزار جور مرض از اون صورت نحسش می ریزه و تازه از تو کناره می گیره که از تو خدای نکرده به اون جذام منتقل نشه و اینه که تو می مونی تو گل کاری که کردی تا مردم در آرامش باشن تازه آگه از توضیح دادن به مردم فضولی(به قول ننه :ایرانی جماعت ذاتا فضوله) که ازت در مورد ماسک می پرسن و از مرضی که داری خسته نشده باشی وبا نگاه چپکی اونا هم کنار اومده باشی ، تازه به اینجا میرسی که مردم بهت با چه کراهتی برخورد می کنن و از این هم بدتر اینه که بهت متلک هی می پرننون و اونجای که تو واقعا داغ می کنی و می خوای که حال طرفو حسابی بگیری و اینه که اون احساسی که تو بالا بهشون اشاره کرده بودم بهت دست میده.
و اما اصل مسئله اینجاست که وقتی عصر خسته و کوفته پس از ساعتها وایستادن و انتظار، تا یه تاکسی منو به خونه برسونه ، سوار به یه تاکسی شدم که اصلا از خستگی متوجه کسانی که تو اون تاکسی بودن ، نبودم و این بود که تو راه هی تو فکر این بودم که فردا تو دانشگاه چه باید کنم که متوجه شدم که راننده تاکسی به یه مولا که از وسط خیابون داشت می گذشت گفت :"که هی ، برو از پیاده رو برو دیگه " و تو این حالت بود که ماشینو گرفت به طرف مولا و مولا هم بی خیال(به قول ننه :منظورت مثل خراست) باز راهشو ادامه داد و در این لحظه یکدفعه یه فردی که جلو بغل یه پسر جوانی نشسته بود
مثل یه خروس بی محل وسط پرید و گفت که : راننده چرا این حرفارو می زنی ، نمی دونم که شما چی به اینا دادین و نمی تونید بگرید (به قول ننه: مملکتمونو ننه)، شما باید به اون لباس که لباس؟؟!!انبیاست احترام بذارید و تو این هنگام بود که من هم یه نگاهی به مرد انداختم تا این موجود رو براندازی کرده باشم ، 50 ساله بود و مثل اون کثافتای که هرروز تو دانشگاه باهشون برخورد می کنم ، پیراهنشو ول کرده بود رو شلوارش و طبق معمول از اون ریشای خایه مالا رو داشت و میشد فهمید که از چه قماشیه ، اون هم از کیلومترها و اینجا بود که راننده شروع کرد به گفتن اینکه من چه به لباس اون دارم ، من گفتم که باید از پیاده رو بره و نه از وسط خیابون و من چه به ائمه اطهارو غیره دارم
ولی این مرد ول کن نبود و این بود که من هم قاطی قاعله شدم و گفتم که : ای بابا آقا مگه چیزه بدی گفت ، گفت مثل آدما از پیاده رو بره نه از وسط خیابون و باز مرد شروع کرد به گفتن اینکه : نه شما باید احترام اینگونه افرادو (بخوانید مولا هارو) نگه دارید و من اینبار گفتم (اون هم با چه لحنی):مگه شما دست از سر ما ور می دارید که ما از دست مولاها دست برداریم ، آ قا جون می دونی ما چی از این مولا ها می خوایم ، مملکتمونو و اسم اینا هم ائمه اطهار نیستو اینا اسمشون مولاست آقا ، و این بود که طرف گفت: آقا من پیاده میشم اون هم کجا ، درست مقابل خایه مال خونه (بخوانید مسجد) ، و این بود که درست در مقابل ما وارد خایه مال خانه شد و از چشمم گورشو گم کرد و اینجا بود که جوانی که در کنار من نشسته بود گفت(و چه زیبا گفت):"خوب معلومه مملکتی که تو دستای ائمة اطهار اینجوری باشه به سر مملکت چی می یاد" و این بود که واقعا پسر گفت ، و اینجا بود که آدم به فواید یه چاقو پی می بره و اگه یه چاقو یا چیزی تو دستام بود چنان دماری از روزگار این باباهه در میاوردم که اجدادش که همون ائمة اطهار باشن اسکلتشون تو اون دنیا بلرزه ولی از خوشش شانسی طرف تو دستام چیز برنده ای نبودوالا......
و اما نتایج:
نتیجة اخلاقی:چاقو فواید زیادی برای جامعه داره.
نتیجة ابزاری:چاقو علاوه بر کندن پوست میوه ها ، برای کندن پوست خایه مالها هم خوبه.
نتیجة سیاسی:نه مولا ، نه اولا
نتیجه ننه جان : آخرش ما نفهمیدیم ننه جان ، مولا، ائمة اطهار یا ائمة اطهار، مولا
نتیجة دستور زبانی:از این پس به جای کلمة خارجی و انگلیسی "مسجد" بگوید "خایه مال خانه " ، فارسی را پاس بدارید ، ای آقا؟؟؟



........................................................................................

Home