Tuesday, May 20, 2003

تولدم مبارک!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
آه که امروز خیلی خوشحالم.چون که در چنین روزی من متولد شدم
امروز من پا به 21 سالگی می گذارم.باورم نمی یشه که بیست و یک
ساله شدم،چون همین دیروز بود که خوشحال و خندان رفتم به مدرسه
و نگاهی به کلاس پنجمی ها کردم که همه مثل غولای بی شاخ دم
بودن، مثل یک خرگوشی که به زرآفه ها نگاه کنه،من هم به این زرافه ها
نگاه می کردم ، چون اون زمان همة بچه ها مثل بچه های امروزی قدشون آب
نرفته بودن ،بعد رو کردم به مادرم و گفتم "مامان من کی مثل اونها میشم"و مادر
هم یه نیم نگاهی کرد و گفت که"نترس چشم به هم بزنی ،مثل اونا می شی".
کسی هم نبود بهمون بگه :بچه زرافه شدن وغول بیابونی شدن جز دردسر چیزی
برات نداره.
حالا که فکرشو می کنم واقعا مثل یه پلک زدن برام بود تا به این سنن رسیدم.ولی
کاش یه فرصتی برام بود تا به بچگیم بر می گشتم ودوباره همون آتیش پارچه می شدم
و از این دوران بهتر استفاده می کردم،ولی حیف که نمیشه.
حا لا که 21 ساله ام، فقط کارم شده که از زندگی شکایت کنم.
ولی با این وجود برام
جشن گرفتن این روز برام یه زیبای خاص داره،که هر سال زیبایش برام بیشتر هم میشه.
چه میشه کرد ،باید از این فرصت ها که هر سال فقط یک بار برای آدم پیش می یاد بیشتر استفاده
کرد.
راستش از همة دوستام که دیروز منو شرمنده کرده بودن(با هدیه هاشون)،تشکر می کنم.حالا بی خیال از
هدیه دوست آقا امیر(مهسا خانوم) که تو یه کارتن بزرگ برام یه پستونک اورده بود ، که وقتی بازم کردم جز خنده نمی تونستم
کاری بکنم و من هم کم نیوردم و اونو گذاشتم تو دهانم ،که این کارم موجب شد که هر کس که تو کافی شاپ
بود بخنده.
پس تولدم مبارک.
تا بعد....



........................................................................................

Home