Sunday, March 30, 2003

از دنیا بی زارم
این روزا دیونه شدم .به همه دارم فوش می دم.
از خدا از همه دلگیر شدم .چون یه کم رحم حالیش نیست.
دختر خالمو ازم گرفت دیگه چی می تونم به دنیا بگم.آخ که دیگه جون هیچ کاریو ندارم.
دختر خالم بهترین دختر خالم از دنیا رفت.
دیگه از خداوند انتظار هیچ چیزو ندارم.
چون دوست داشتم که خداوند به دختر خالم کمک کنه تا از
بیماری رها بشه ولی خدا این کارو نکرد.نمی دونم چرا ولی
کمکش نکرد.این رحم و مروت نیست این برایمن یه درد بزرگه.
تا مدتی نمی تونم بنویسم. برای این کارم دلیل دارم.
چون از دنیا زده شدم.



........................................................................................

Home